کد مطلب:330991 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:325

بخش دوم: زندگی امروز و ازدواج موقت.
بخش دوم: زندگی امروز و ازدواج موقت.

* آیا رهبانیت موقت عملی است؟.

* كدامیك؟ رهبانیت موقت یا كمونیسم جنسی یا ازدواج موقت؟.

* جوانان امروز در سنین كم نمی توانند ازدواج كنند، پس با بلوغ و بحران جنسی چه كنند؟.

* اگر طرح ازدواج موقت از غرب رسیده بود یكی از مترقی ترین طرحها در میان تجددمآبها تلقی می شد.

* زندگی امروز بیش از زندگی دیروز طرح ازدواج موقت را ضروری كرده است.

* ازدواج آزمایشی.

* نظریه راسل در باره ازدواج موقت.

* دامهای مرد قرن بیستم بر سر راه زن.

* شرافت زن قرن بیستم در خدمت سرمایه داری اروپا و امریكا.

* كدام زن زن كرایه ای است، این یا آن؟.

* قرآن، حامی جدی و راستگوی زن.

* اشكالات ازدواج موقت و پاسخ آنها.

* ازدواج موقت و مسأله تشكیل حرمسرا.

* مرد قرن بیستم مسابقه كامجویی از زن را از هارون الرشید و فضل برمكی برده است.

* مرد قرن بیستم جز هزینه گزاف چیزی از دست نداده است.

* مرد «ذوّاق» در اسلام ملعون شناخته شده است.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 61

ازدواج موقت

من بر خلاف بسیاری از افراد، از تشكیكات و ایجاد شبهه هایی كه در مسایل اسلامی می شود- با همه علاقه و اعتقادی كه به این دین دارم- به هیچ وجه ناراحت نمی شوم، بلكه در ته دلم خوشحال می شوم زیرا معتقدم و در عمر خود به تجربه مشاهده كرده ام كه این آیین مقدس آسمانی در هر جبهه از جبهه ها كه بیشتر مورد حمله و تعرض واقع شده، با نیرومندی و سرافرازی و جلوه و رونق بیشتری آشكار شده است.

خاصیت حقیقت همین است كه شك و تشكیك به روشن شدن آن كمك می كند.

شك مقدمه یقین، و تردید پلكان تحقیق است. در رساله زنده بیدار از رساله میزان العمل غزالی نقل می كند كه:

«... گفتار ما را فایده این بس باشد كه تو را در عقاید كهنه و موروثی به شك می افكند زیرا شك پایه تحقیق است و كسی كه شك نمی كند درست تأمل نمی كند.

و هر كه درست ننگرد، خوب نمی بیند و چنین كسی در كوری و حیرانی بسر می برد.»

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 62

بگذارید بگویند و بنویسند و سمینار بدهند و ایراد بگیرند، تا آنكه بدون آنكه خود بخواهند وسیله روشن شدن حقایق اسلامی گردند.

یكی از قوانین درخشان اسلام از دیدگاه مذهب جعفری- كه مذهب رسمی كشور ماست- این است كه ازدواج به دو نحو می تواند صورت بگیرد: دائم و موقت.

ازدواج موقت و دائم در پاره ای از آثار با هم یكی هستند و در قسمتی اختلاف دارند. آنچه در درجه اول ایندو را از هم متمایز می كند، یكی این است كه زن و مرد تصمیم می گیرند به طور موقت با هم ازدواج كنند و پس از پایان مدت اگر مایل بودند تمدید كنند تمدید می كنند و اگر مایل نبودند از هم جدا می شوند.

دیگر اینكه از لحاظ شرایط، آزادی بیشتری دارند كه به طور دلخواه به هر نحو كه بخواهند پیمان می بندند. مثلًا در ازدواج دائم خواه ناخواه مرد باید عهده دار مخارج روزانه و لباس و مسكن و احتیاجات دیگر زن از قبیل دارو و طبیب بشود، ولی در ازدواج موقت بستگی دارد به قرارداد آزادی كه میان طرفین منعقد می گردد؛ ممكن است مرد نخواهد یا نتواند متحمل این مخارج بشود یا زن نخواهد از پول مرد استفاده كند.

در ازدواج دائم، زن خواه ناخواه باید مرد را به عنوان رئیس خانواده بپذیرد و امر او را در حدود مصالح خانواده اطاعت كند، اما در ازدواج موقت بسته به قراردادی است كه میان آنها منعقد می گردد.

در ازدواج دائم، زن و شوهر خواه ناخواه از یكدیگر ارث می برند، اما در ازدواج موقت چنین نیست.

پس تفاوت اصلی و جوهری ازدواج موقت با ازدواج دائم در این است كه ازدواج موقت از لحاظ حدود و قیود «آزاد» است، یعنی وابسته به اراده و قرارداد طرفین است؛ حتی موقت بودن آن نیز در حقیقت نوعی آزادی به طرفین می بخشد و زمان را در اختیار آنها قرار می دهد.

در ازدواج دائم، هیچ كدام از زوجین بدون جلب رضایت دیگری حق ندارند از بچه دار شدن و تولید نسل جلوگیری كنند، ولی در ازدواج موقت جلب رضایت طرف دیگر ضرورت ندارد. در حقیقت، این نیز نوعی آزادی دیگر است كه به زوجین داده شده است.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 63

اثری كه از این ازدواج تولید می شود یعنی فرزندی كه به وجود می آید، با فرزند ناشی از ازدواج دائم هیچ گونه تفاوتی ندارد.

مهر، هم در ازدواج دائم لازم است و هم در ازدواج موقت، با این تفاوت كه در ازدواج موقت عدم ذكر مهر موجب بطلان عقد است و در ازدواج دائم عقد باطل نیست، مهرالمثل تعیین می شود.

همان طوری كه در عقد دائم، مادر و دختر زوجه بر زوج، و پدر و پسر زوج بر زوجه حرام و محرم می گردند، در عقد منقطع نیز چنین است، و همان طوری كه خواستگاری كردن زوجه دائم بر دیگران حرام است خواستگاری زوجه موقت نیز بر دیگران حرام است. همان طوری كه زنای با زوجه دائم غیر، موجب حرمت ابدی می شود زنای با زوجه موقت نیز موجب حرمت ابدی می شود. همان طوری كه زوجه دائم بعد از طلاق باید مدتی عده نگه دارد زوجه موقت نیز بعد از تمام شدن مدت یا بخشیدن آن باید عده نگه دارد با این تفاوت كه عده زن دائم سه نوبت عادت ماهانه است و عده زن غیر دائم دو نوبت یا چهل و پنج روز. در ازدواج دائم جمع میان دو خواهر جایز نیست، در ازدواج موقت نیز روا نیست.

این است آن چیزی كه به نام ازدواج موقت یا نكاح منقطع در فقه شیعه آمده است و قانون مدنی ما نیز عین آن را بیان كرده است.

بدیهی است كه ما طرفدار این قانون با این خصوصیات هستیم. و اما اینكه مردم ما به نام این قانون سوء استفاده هایی كرده و می كنند، ربطی به قانون ندارد. لغو این قانون جلوی آن سوء استفاده ها را نمی گیرد بلكه شكل آنها را عوض می كند بعلاوه صدها مفاسدی كه از خود لغو قانون برمی خیزد.

ما نباید آنجا كه انسانها را باید اصلاح و آگاه كنیم، به دلیل عدم عرضه و لیاقت در اصلاح انسانها مرتباً به جان مواد قانونی بیفتیم، انسانها را تبرئه كنیم و قوانین را مسؤول بدانیم.

اكنون ببینیم با بودن ازدواج دائم چه ضرورتی هست كه قانونی به نام قانون ازدواج موقت بوده باشد. آیا ازدواج موقت- به قول نویسندگان «زن روز»- با حیثیت انسانی زن و با روح اعلامیه حقوق بشر منافات دارد؟ آیا ازدواج موقت اگر هم لازم بوده است، در دوران كهن لازم بوده است اما زندگی و شرایط و اقتضای زمان حاضر با آن موافقت ندارد؟

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 64

ما این مطلب را تحت دو عنوان بررسی می كنیم:

الف. زندگی امروز و ازدواج موقت.

ب. مفاسد و معایب ازدواج موقت.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 19 66 ازدواج آزمایشی ..... ص : 65

زندگی امروز و ازدواج موقت

چنانكه قبلًا دانستیم ازدواج دائم مسؤولیت و تكلیف بیشتری برای زوجین تولید می كند. به همین دلیل پسر یا دختری نمی توان یافت كه از اول بلوغ طبیعی كه تحت فشار غریزه قرار می گیرد آماده ازدواج دائم باشد. خاصیت عصر جدید این است كه فاصله بلوغ طبیعی را با بلوغ اجتماعی و قدرت تشكیل عائله زیادتر كرده است. اگر در دوران ساده قدیم یك پسربچه در سنین اوایل بلوغ طبیعی از عهده شغلی كه تا آخر عمر به عهده او گذاشته می شد بر می آمد، در دوران جدید ابداً امكان پذیر نیست. یك پسر موفق در دوران تحصیل كه دبستان و دبیرستان و دانشگاه را بدون تأخیر و رد شدن در امتحان آخر سال و یا در كنكور دانشگاه گذرانده باشد، در 25 سالگی فارغ التحصیل می گردد و از این به بعد می تواند درآمدی داشته باشد. قطعاً سه چهار سال هم طول می كشد تا بتواند سر و سامان مختصری برای خود تهیه كند و آماده ازدواج دائم گردد. همچنین است یك دختر موفق كه دوران تحصیل را می خواهد طی كند.

جوان امروز و دوره بلوغ و بحران جنسی

شما اگر امروز یك پسر محصل هجده ساله را كه شور جنسی او به اوج خود رسیده است تكلیف به ازدواج بكنید، به شما می خندند. همچنین است یك دختر محصل شانزده ساله. عملًا ممكن نیست این طبقه در این سن زیر بار ازدواج دائم بروند و مسؤولیت یك زندگی را- كه وظایف زیادی برای آنها نسبت به یكدیگر و نسبت به فرزندان آینده شان ایجاد می كند- بپذیرند.

كدامیك؟ رهبانیت موقت یا كمونیسم. جنسی یا ازدواج موقت؟

از شما می پرسم: آیا با این حال، با طبیعت و غریزه چه رفتاری بكنیم؟ آیا طبیعت

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 65

حاضر است به خاطر اینكه وضع زندگی ما در دنیای امروز اجازه نمی دهد كه در سنین شانزده سالگی و هجده سالگی ازدواج كنیم دوران بلوغ را به تأخیر بیندازد و تا ما فارغ التحصیل نشده ایم غریزه جنسی از سر ما دست بردارد؟.

آیا جوانان حاضرند یك دوره «رهبانیت موقت» را طی كنند و خود را سخت تحت فشار و ریاضت قرار دهند تا زمانی كه امكانات ازدواج دائم پیدا شود؟ فرضاً جوانی حاضر گردد رهبانیت موقت را بپذیرد، آیا طبیعت حاضر است از ایجاد عوارض روانی سهمگین و خطرناكی كه در اثر ممانعت از اعمال غریزه جنسی پیدا می شود و روانكاوی امروز از روی آنها پرده برداشته است صرف نظر كند؟.

دو راه بیشتر باقی نمی ماند: یا اینكه جوانان را به حال خود رها كنیم و به روی خود نیاوریم؛ به یك پسر اجازه دهیم از صدها دختر كام برگیرد، و به یك دختر اجازه دهیم با دهها پسر رابطه نامشروع داشته باشد و چندین بار سقط جنین كند، یعنی عملًا كمونیسم جنسی را بپذیریم؛ و چون به پسر و دختر «متساویاً» اجازه داده ایم، روح اعلامیه حقوق بشر را از خود شاد كرده ایم، زیرا روح اعلامیه حقوق بشر از نظر بسیاری از كوته فكران این است كه زن و مرد اگر بناست به جهنم دره هم سقوط كنند دوش به دوش یكدیگر و بازو به بازوی هم و بالأخره «متساویاً» سقوط كنند.

آیا اینچنین پسران و دخترانی با چنین روابط فراوان و بیحدی در دوران تحصیل، پس از ازدواج دائم مرد زندگی و زن خانواده خواهند بود؟.

راه دوم ازدواج موقت و آزاد است. ازدواج موقت در درجه اول زن را محدود می كند كه در آن واحد زوجه دو نفر نباشد. بدیهی است كه محدود شدن زن مستلزم محدود شدن مرد نیز خواه ناخواه هست. وقتی كه هر زنی به مرد معینی اختصاص پیدا كند قهراً هر مردی هم به زن معینی اختصاص پیدا می كند، مگر آنكه از یك طرف عدد بیشتری باشند. بدین ترتیب پسر و دختر دوران تحصیل خود را می گذرانند بدون آنكه رهبانیت موقت و عوارض آن را تحمل كرده باشند و بدون آنكه در ورطه كمونیسم جنسی افتاده باشند.

ازدواج آزمایشی

این ضرورت اختصاص به ایام تحصیل ندارد، در شرایط دیگر نیز پیش می آید.

اصولًا ممكن است زن و مردی كه خیال دارند با هم به طور دائم ازدواج كنند و

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 66

نتوانسته اند نسبت به یكدیگر اطمینان كامل پیدا كنند، به عنوان ازدواج آزمایشی برای مدت موقتی با هم ازدواج كنند؛ اگر اطمینان كامل به یكدیگر پیدا كردند ادامه می دهند و اگر نه از هم جدا می شوند.

من از شما می پرسم: اینكه اروپاییان وجود یك عده از زنان بدكار را در محل معین از هر شهری تحت نظر و مراقبت دولت لازم و ضروری می دانند برای چیست؟ آیا جز این است كه وجود مردان مجردی را كه قادر به ازدواج دائم نیستند خطر بزرگی برای خانواده ها به حساب می آورند؟

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 19 69 راسل و نظریه ازدواج موقت ..... ص : 66

راسل و نظریه ازدواج موقت

برتراند راسل فیلسوف معروف انگلیسی در كتاب زناشویی و اخلاق می گوید:

«... در واقع اگر درست بیندیشیم پی می بریم كه فواحش معصومیت كانون خانوادگی و پاكی زنان و دختران ما را حفظ می كنند. هنگامی كه این عقیده را لكی در بحبوحه عصر ویكتوریا ابراز كرد، اخلاقیون سخت آزرده شدند بی آنكه خود علت آن را بدانند، اما هرگز نتوانستند خطای عقیده لكی را به ثبوت رسانند. زبان حال اخلاقیون مزبور با تمام منطقشان این است كه «اگر مردم از تعلیمات ما پیروی می كردند دیگر فحشاء وجود نمی داشت» اما ایشان به خوبی می دانند كه كسی توجه به حرفشان نمی كند.».

این است فرمول فرنگی چاره جویی خطر مردان و زنانی كه قادر به ازدواج دائم نیستند و آن بود فرمولی كه اسلام پیشنهاد كرده است. آیا اگر این فرمول فرنگی به كار بسته شود و گروهی زن بدبخت به ایفای این وظیفه اجتماعی! اختصاص داده شوند، آن وقت زن به مقام واقعی و حیثیت انسانی خود رسیده است و روح اعلامیه حقوق بشر شاد شده است؟.

برتراند راسل رسماً در كتاب خود فصلی تحت عنوان ازدواج تجربی باز كرده است. وی می گوید:

«قاضی لیندزی كه سالیان متمادی مأمور دادگاه دنور بوده و در این مقام فرصت

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 67

مشاهده حقایق زیادی داشته پیشنهاد می كند كه ترتیبی به نام «ازدواج رفاقتی» داده شود. متأسفانه پست رسمی خود را (در امریكا) از دست داد، زیرا مشاهده شد كه او بیش از ایجاد حس گناهكاری در فكر سعادت جوانان است. برای عزل او كاتولیكها و فرقه ضد سیاه پوستان از بذل مساعی خودداری نكردند.

پیشنهاد ازدواج رفاقتی را یك محافظه كار خردمند كرده است و منظور از آن ایجاد ثباتی در روابط جنسی است. لیندزی متوجه شده كه اشكال اساسی در ازدواج فقدان پول است. ضرورت پول فقط از لحاظ اطفال احتمالی نیست، بلكه از این لحاظ است كه تأمین معیشت از جانب زن برازنده نیست. و به این ترتیب نتیجه می گیرد كه جوانان باید مبادرت به ازدواج رفاقتی كنند كه از سه لحاظ با ازدواج عادی متفاوت است: اولًا منظور از ازدواج تولید نسل نخواهد بود. ثانیاً مادام كه زن جوان فرزندی نیاورده و حامله نشده طلاق با رضایت طرفین میسر خواهد بود.

ثالثاً زن در صورت طلاق مستحق كمك خرجی برای خوراك خواهد بود ... من هیچ تردیدی در مؤثر بودن پیشنهادات لیندزی ندارم و اگر قانون آن را می پذیرفت تأثیر زیادی در بهبود اخلاق می كرد.».

آنچه لیندزی و راسل آن را «ازدواج رفاقتی» می نامند گرچه با ازدواج موقت اسلامی اندك فرقی دارد اما حكایت می كند كه متفكرانی مانند لیندزی و راسل به این نكته پی برده اند كه تنها ازدواج دائم و عادی وافی به همه احتیاجات اجتماع نیست.

مشخصات قانون ازدواج موقت و ضرورت وجود آن و عدم كفایت ازدواج دائم به تنهایی برای رفع احتیاجات بشری بالأخص در عصر حاضر، مورد بررسی قرار گرفت. اكنون می خواهیم به اصطلاح آن طرف سكه را مطالعه كنیم، ببینیم ازدواج موقت چه زیانهایی ممكن است در بر داشته باشد. مقدمتاً می خواهم مطلبی را تذكر دهم:

در میان تمام موضوعات و مسائل و زمینه های اظهار نظر كه برای بشر وجود داشته و دارد، هیچ موضوع و زمینه ای به اندازه بحث در تاریخ علوم و عقاید و سنن و رسوم و آداب بشری گنگ و پیچیده نیست و به همین جهت در هیچ موضوعی بشر به اندازه این موضوعات یاوه نبافته است و اتفاقاً در هیچ موضوعی هم به اندازه این موضوعات شهوت اظهار نظر نداشته است.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 68

از باب مثال اگر كسی اطلاعاتی در فلسفه و عرفان و تصوف و كلام اسلامی داشته باشد و آنگاه پاره ای از نوشته های امروز را- كه غالباً اقتباس از خارجیها و یا عین گفته های آنهاست- خوانده باشد، می فهمد كه من چه می گویم. مثل این است كه مستشرقین و اتباع و اذنابشان برای اظهار نظر در این گونه مسائل همه چیز را لازم می دانند مگر اینكه خود آن مسائل را عمیقاً بفهمند و بشناسند.

مثلًا در اطراف مسأله ای كه در عرفان اسلامی به نام «وحدت وجود» معروف است چه حرفها كه زده نشده است! فقط جای یك چیز خالی است و آن اینكه وحدت وجود چیست و قهرمانان آن در عرفان اسلامی از قبیل محیی الدین عربی و صدرالمتألهین شیرازی چه تصوری از وحدت وجود داشته اند؟.

من وقتی كه برخی اظهار نظرهای مندرج در چند شماره مجله زن روز را درباره نكاح منقطع خواندم بی اختیار به یاد مسأله وحدت وجود افتادم؛ دیدم همه حرفها به میان آمده است جز همان چیزی كه روح این قانون را تشكیل می دهد و منظور قانونگذار بوده است.

البته این قانون چون یك «میراث شرقی» است این اندازه مورد بی مهری است و اگر یك «تحفه غربی» بود این طور نبود. قطعاً اگر این قانون از مغرب زمین آمده بود امروز كنفرانسها و سمینارها داده می شد كه منحصر كردن ازدواج به ازدواج دائم با شرایط نیمه دوم قرن بیستم تطبیق نمی كند، نسل امروز زیر بار اینهمه قیود ازدواج دائم نمی رود، نسل امروز می خواهد آزاد باشد و آزاد زندگی كند و جز زیر بار ازدواج آزاد كه همه قیود و حدودش را شخصاً انتخاب و اختیار كرده باشد نمی رود ...

و به همین دلیل اكنون كه این زمزمه از غرب بلند شده و كسانی امثال برتراند راسل مسأله ای تحت عنوان «ازدواج رفاقتی» پیشنهاد می كنند، پیش بینی می شود كه بیش از آن اندازه كه اسلام خواسته استقبال شود و ازدواج دائم را پشت سر بگذارد و ما در آینده مجبور بشویم از ازدواج دائم دفاع و تبلیغ كنیم.

معایب و مفاسدی كه برای نكاح منقطع ذكر شده از این قرار است:

1. پایه ازدواج باید بر دوام باشد. زوجین از اول كه پیمان زناشویی می بندند باید خود را برای همیشه متعلق به یكدیگر بدانند و تصور جدایی در مخیّله آنها خطور نكند. علیهذا ازدواج موقت نمی تواند پیمان استواری میان زوجین باشد.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 69

اینكه پایه ازدواج باید بر دوام باشد، بسیار مطلب درستی است ولی این ایراد وقتی وارد است كه بخواهیم ازدواج موقت را جانشین ازدواج دائم كنیم و ازدواج دائم را منسوخ نماییم.

بدون شك هنگامی كه طرفین قادر به ازدواج دائم هستند و اطمینان كامل نسبت به یكدیگر پیدا كرده اند و تصمیم دارند برای همیشه متعلق به یكدیگر باشند پیمان ازدواج دائم می بندند.

ازدواج موقت از آن جهت تشریع شده است كه ازدواج دائم به تنهایی قادر نبوده است كه در همه شرایط و احوال رفع احتیاجات بشر را بكند و انحصار به ازدواج دائم مستلزم این بوده است كه افراد یا به رهبانیت موقت مكلف گردند و یا در ورطه كمونسیم جنسی غرق شوند. بدیهی است كه هیچ پسر یا دختری آنجا كه برایش زمینه یك زناشویی دائم و همیشگی فراهم است خود را با یك امر موقتی سرگرم نمی كند.

2. ازدواج موقت از طرف زنان و دختران ایرانی- كه شیعه مذهب می باشند- استقبال نشده است و آن را نوعی تحقیر برای خود دانسته اند. پس افكار عمومی خود مردم شیعه نیز آن را طرد می كند.

جواب این است كه اولًا منفوریت متعه در میان زنان مولود سوء استفاده هایی است كه مردان هوسران در این زمینه كرده اند و قانون باید جلو آنها را بگیرد و ما درباره این سوء استفاده ها بحث خواهیم كرد. ثانیاً انتظار اینكه ازدواج موقت به اندازه ازدواج دائم استقبال شود- در صورتی كه فلسفه ازدواج موقت عدم آمادگی یا عدم امكان طرفین یا یك طرف برای ازدواج دائم است- انتظار بیجا و غلطی است.

3. نكاح منقطع بر خلاف حیثیت و احترام زن است، زیرا نوعی كرایه دادن آدم و جواز شرعی آدم فروشی است؛ خلاف حیثیت انسانی زن است كه در مقابل وجهی كه از مردی می گیرد وجود خود را در اختیار او قرار دهد.

این ایراد از همه عجیب تر است. اولًا ازدواج موقت با مشخصاتی كه در مقاله پیش گفتیم، چه ربطی به اجاره و كرایه دارد و آیا محدودیت مدت ازدواج موجب می شود كه از صورت ازدواج خارج و شكل اجاره و كرایه به خود بگیرد؟ آیا چون حتماً باید مهر معین و قطعی داشته باشد كرایه و اجاره است؟ كه اگر بدون مهر بود و مرد چیزی نثار زن نكرد، زن حیثیت انسانی خود را باز یافته است؟ ما در باره مسأله مهر جداگانه بحث خواهیم كرد.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 19 73 سرنوشت فرزندان در ازدواج موقت ..... ص : 72

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 70

از قضا فقها تصریح كرده اند و قانون مدنی نیز بر همان اساس مواد خود را تنظیم كرده است كه ازدواج موقت و ازدواج دائم از لحاظ ماهیت قرارداد هیچ گونه تفاوتی با هم ندارند و نباید داشته باشند؛ هر دو ازدواجند و هر دو باید با الفاظ مخصوص ازدواج صورت بگیرند و اگر نكاح منقطع را با صیغه های مخصوص اجاره و كرایه بخوانند باطل است.

ثانیاً از كی و چه تاریخی كرایه آدم منسوخ شده است؟ تمام خیاطها و باربرها، تمام پزشكها و كارشناسها، تمام كارمندان دولت از نخست وزیر گرفته تا كارمند دون رتبه، تمام كارگران كارخانه ها آدمهای كرایه ای هستند.

ثالثاً زنی كه به اختیار و اراده خود با مرد بخصوصی عقد ازدواج موقت می بندد آدم كرایه ای نیست و كاری بر خلاف حیثیت و شرافت انسانی نكرده است. اگر می خواهید زن كرایه ای را بشناسید، اگر می خواهید بردگی زن را ببینید، به اروپا و امریكا سفر كنید و سری به كمپانیهای فیلمبرداری بزنید تا ببینید زن كرایه ای یعنی چه. ببینید چگونه كمپانیهای مزبور، حركات زن، ژستهای زن، اطوار زنانه زن، هنرهای جنسی زن را به معرض فروش می گذارند. بلیطهایی كه شما برای سینماها و تئاترها می خرید، در حقیقت اجاره بهای زنهای كرایه ای را می پردازید. ببینید در آنجا زن بدبخت برای اینكه پولی بگیرد تن به چه كارهایی می دهد. مدتها تحت نظر متخصصان كارآزموده و شریف! باید رموز تحریكات جنسی را بیاموزد، بدن و روح و شخصیت خود را در اختیار یك مؤسسه پول درآوری قرار دهد برای اینكه مشتریان بیشتری برای آن مؤسسه پیدا كند.

سری به كاباره ها و هتلها بزنید، ببینید زن چه شرافتی به دست آورده است و برای اینكه مزد ناچیزی بگیرد و جیب فلان پولدار را پرتر كند چگونه باید همه حیثیت و شرافت خود را در اختیار مهمانان قرار دهد.

زن كرایه ای آن مانكنها هستند كه اجیر و مزدور فروشندگیهای بزرگ می شوند و شرف و عزت خود را وسیله پیشرفت و توسعه حرص و آز آنها قرار می دهند.

زن كرایه ای آن زنی است كه برای جلب مشتری برای یك مؤسسه اقتصادی، با هزاران اطوار- كه اغلب آنها تصنعی و به خاطر انجام وظیفه مزدوری است- روی صفحه تلویزیون ظاهر می شود و به نفع یك كالای تجارتی تبلیغ می كند.

كیست كه نداند امروز در مغرب زمین، زیبایی زن، جاذبه جنسی زن، آواز زن،

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 71

هنر و ابتكار زن، روح و بدن زن و بالأخره شخصیت زن وسیله حقیر و ناچیزی در خدمت سرمایه داری اروپا و امریكاست؟ و متأسفانه شما- دانسته یا ندانسته- زن شریف و نجیب ایرانی را به سوی اینچنین اسارتی می كشانید. من نمی دانم چرا اگر زنی با شرایط آزاد با یك مرد به طور موقت ازدواج كند زن كرایه ای محسوب می شود، اما اگر زنی در یك عروسی یا شب نشینی در مقابل چشمان حریص هزار مرد و برای ارضاء تمایلات جنسی آنها حنجره خود را پاره كند و هزار و یك نوع معلق بزند تا مزد معینی دریافت دارد زن كرایه ای محسوب نمی شود.

آیا اسلام كه جلو مردان را از این گونه بهره برداری ها از زن گرفته است و خود زن را به این اسارت آگاه و او را از تن دادن به آن و ارتزاق از آن منع كرده است، مقام زن را پایین آورده است یا اروپای نیمه دوم قرن بیستم؟.

اگر روزی زن به درستی آگاه و بیدار شود و دامهایی كه مرد قرن بیستم در سر راه او گذاشته و مخفی كرده بشناسد، علیه تمام این فریبها قیام خواهد كرد و آن وقت تصدیق خواهد كرد یگانه پناهگاه و حامی جدی و راستگوی او قرآن است، و البته چنین روزی دور نیست.

مجله زن روز در شماره 87 صفحه 8 رپرتاژی از زنی به نام مرضیه و مردی به نام رضا تحت عنوان «زن كرایه ای» تهیه كرده است و بدبختی زن بیچاره ای را شرح داده است.

این داستان طبق اظهارات رضا از خواستگاری زن آغاز شده، یعنی برای اولین بار از فرمول «چهل پیشنهاد» پیروی شده است و زن به خواستگاری مرد رفته است.

بدیهی است داستانی كه از خواستگاری زن از مرد آغاز گردد، پایانی بهتر از آن نمی تواند داشته باشد.

اما طبق اظهارات مرضیه مردی هوسران و قسیّ القلب، زنی را به عنوان اینكه می خواهد او را زوجه دائم خود قرار دهد و از او و فرزندان او حمایت و سرپرستی كند اغفال كرده و بدون آنكه زن بدبخت خواسته باشد، او را به نام اینكه صیغه كرده است مورد كامجویی و سپس بی اعتنایی قرار داده است.

اگر این اظهارات صحیح باشد، عقدی است باطل. مردی قسی، زنی بی خبر و بی اطلاع از قانون شرعی و عرفی را مورد تجاوز قرار داده و باید مجازات شود.

قبل از اینكه امثال رضاها مجازات شوند، باید تربیت شوند و قبل از آن كه رضاها

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 72

مجازات یا تربیت شوند باید مرضیه ها آگاهانیده شوند.

جنایتی كه از قساوت مردی و بی خبری و غفلت زنی سرچشمه گرفته است، چه ربطی به قانون دارد كه مجله زن روز قیافه حق به جانب به رضا می دهد و بعد نیز تیغ خود را متوجه قانون می كند؟ آیا اگر قانون ازدواج موقت نمی بود، رضای قسیّ القلب مرضیه غافل و بی خبر را آرام می گذاشت؟.

چرا از زیر بار تربیت و آگاهانیدن زن و مرد شانه خالی می كنید، حقوق و وظایف شرعی زن و مرد را كتمان می كنید و زنان بیچاره را اغفال كرده یگانه قانون حامی و راستگوی زن را دشمن او معرفی می كنید و با دست خود او می خواهید یگانه پناهگاه او را بكوبید؟

نكاح منقطع و تعدد زوجات

4. نكاح منقطع چون به هر حال نوعی اجازه تعدد زوجات است و تعدد زوجات محكوم است، پس نكاح منقطع محكوم است.

راجع به اینكه نكاح منقطع برای چه گونه افرادی تشریع شده، در دنباله همین مبحث و راجع به خود تعدد زوجات به یاری خدا جداگانه و مفصل بحث خواهیم كرد.

سرنوشت فرزندان در ازدواج موقت

5. نكاح منقطع از نظر اینكه دوام ندارد، آشیانه نامناسبی برای كودكانی است كه بعداً به وجود می آیند. لازمه نكاح منقطع این است كه فرزندان آینده، بی سرپرست و از حمایت پدری مهربان و مادری دلگرم به خانه و آشیانه محروم بمانند.

این ایراد ایرادی است كه مجله زن روز بسیار روی آن تكیه كرده است، ولی با توضیحاتی كه دادیم گمان نمی كنم جای بحث و ایرادی باشد.

در مقاله پیش گفتیم كه یكی از تفاوتهای ازدواج موقت و ازدواج دائم مربوط به تولید نسل است. در ازدواج دائم هیچ یك از زوجین بدون جلب رضایت دیگری نمی تواند از زیر بار تناسل شانه خالی كند، برخلاف ازدواج موقت كه هر دو طرف آزادند. در ازدواج موقت، زن نباید مانع استمتاع مرد بشود ولی می تواند بدون آنكه لطمه ای به استمتاع مرد وارد آید مانع حاملگی خود بشود و این موضوع با وسایل ضد آبستنی امروز كاملًا حل شده است.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 73

علیهذا اگر زوجین در ازدواج موقت مایل باشند تولید فرزند كنند و مسؤولیت نگهداری و تربیت فرزند آتیه را بپذیرند، تولید فرزند می كنند. بدیهی است كه از نظر عاطفه طبیعی فرقی میان فرزند زوجه دائم با زوجه موقت نیست و اگر فرضاً پدر یا مادر از وظیفه خود امتناع كند قانون آنها را مكلف و مجبور می كند، همان گونه كه در صورت وقوع طلاق قانون باید دخالت كند و مانع ضایع شدن حقوق فرزندان گردد، و اگر مایل نباشند كه تولید فرزند نمایند و هدفشان از ازدواج موقت فقط تسكین غریزه است از به وجود آمدن فرزند جلوگیری می كنند.

همچنانكه می دانیم كلیسا جلوگیری از آبستنی را امر نامشروع می داند ولی از نظر اسلام اگر زوجین از اول مانع پیدایش فرزند بشوند مانعی ندارد اما اگر نطفه منعقد شد و هسته اولی تكوین فرزند به وجود آمد، اسلام به هیچ وجه اجازه معدوم كردن آن را نمی دهد.

اینكه فقهای شیعه می گویند هدف ازدواج دائم تولید نسل است و هدف ازدواج موقت استمتاع و تسكین غریزه است، همین منظور را بیان می كنند.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 19 75 انتقادات ..... ص : 73

انتقادات

نویسنده «چهل پیشنهاد» در شماره 87 مجله زن روز نكاح منقطع را مورد نقد قرار داده است.

اولًا می گوید:

«موضوع قانون نكاح یا ازدواج منقطع طوری ناراحت كننده است كه حتی نویسندگان قانون ازدواج نتوانسته اند در خصوص آن شرح و تفصیل بدهند. مثل اینكه از كار خودشان ناراضی بوده اند كه فقط برای حفظ ظاهر، به موجب مواد 1075، 1076، 1077 الفاظ و عباراتی سرهم بندی كرده گذشته اند.

تنظیم كنندگان مواد قانونی مربوط به نكاح منقطع (متعه) طوری از كار خودشان ناراضی بوده اند كه اساساً عقد مزبور را تعریف نكرده اند و تشریفات و شرایط آن را توضیح نداده اند ...».

سپس آقای نویسنده خودشان این نقص قانون مدنی را جبران می كنند و نكاح

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 74

منقطع را تعریف می كنند و می گویند:

«نكاح مزبور عبارت است از اینكه زن مجرد در برابر اخذ اجرت و دستمزد معین و مشخص در مدت و زمانی معلوم و معین ولو چند ساعت و یا چند دقیقه خودش را برای قضای شهوت و تمتع و اجرای اعمال جنسی در اختیار مرد می گذارد.».

آنگاه می گویند:

«برای ایجاب و قبول عقد نكاح مزبور در كتب فقه شیعه الفاظ عربی مخصوص ذكر شده است كه قانون مدنی به آنها اشاره و توجه نكرده و مثل اینكه از نظر قانونگذار به هر لفظی كه دلالت بر مقصود بالا (یعنی مفهوم اجاره و دستمزد گرفتن) نماید ولو غیر عربی هم باشد واقع می شود.».

از نظر آقای نویسنده:

الف. قانون مدنی نكاح منقطع را تعریف نكرده و شرایط آن را توضیح نداده است.

ب. ماهیت نكاح منقطع این است كه زن خود را در مقابل دستمزد معینی به مردی اجاره می دهد.

ج. از نظر قانون مدنی هر لفظی كه دلالت بر مفهوم مورد اجاره واقع شدن زن بكند، برای ایجاب و قبول نكاح منقطع كافی است.

من از آقای نویسنده دعوت می كنم یك بار دیگر قانون مدنی را مطالعه كنند و با دقت مطالعه كنند و همچنین از خوانندگان مجله زن روز خواهش می كنم هرطور هست یك نسخه از قانون مدنی تهیه و در قسمتهای ذیل دقت كنند.

در قانون مدنی، فصل ششم از «كتاب نكاح» مخصوص نكاح منقطع است و سه جمله ساده هم بیش نیست:

اول اینكه نكاح وقتی منقطع است كه برای مدت معینی واقع شده باشد. دوم اینكه مدت نكاح منقطع باید كاملًا معین شود. سوم اینكه احكام مربوط به مهر و ارث در نكاح منقطع همان است كه در فصلهای مربوط به مهر و ارث گفته شده است.

نویسنده محترم «چهل پیشنهاد» خیال كرده است كه آنچه از اول كتاب نكاح در

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 75

پنج فصل گفته شده است همه مربوط به نكاح دائم است و تنها این سه ماده به نكاح منقطع مربوط است، غافل از اینكه تمام مواد آن پنج فصل، جز آنجا كه تصریح شده است مانند ماده 1069 و یا آنچه مربوط به طلاق است، مشترك است میان نكاح دائم و منقطع. مثلًا ماده 1062 كه می گوید: «نكاح واقع می شود به ایجاب و قبول به الفاظی كه صریحاً دلالت بر قصد ازدواج نماید» مخصوص نكاح دائم نیست، به هر دو نكاح مربوط است. شرایطی كه برای عاقد یا عقد یا زوجین ذكر كرده است نیز مربوط به هر دو نكاح است. اگر قانون مدنی نكاح منقطع را تعریف نكرده است، برای این است كه نیازی به تعریف نداشته است همچنانكه نكاح دائم را نیز تعریف نكرده است و مستغنی از تعریف دانسته است. قانون مدنی هر لفظ صریحی كه دلالت بر ازدواج و وقوع زوجیت بكند برای عقد كافی دانسته است، خواه در نكاح دائم خواه در نكاح منقطع.

ولی اگر لفظی مفهوم دیگری غیر از زوجیت داشته باشد از قبیل معاوضه و دادوستد و اجاره و كرایه، برای صحت عقد نكاح (چه دائم و چه منقطع) كافی نیست.

من به موجب این نوشته متعهد می شوم كه اگر عده ای از قضات فاضل و كارشناسان واقعی قانون- كه خوشبختانه در دادگستری زیادند- تشخیص دادند كه ایراد وارده بر قانون مدنی كه در بالا شرح داده شد وارد است، من از هم اكنون از انتقاد سایر نوشته های «زن روز» خودداری می كنم.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 19 79 حرمسرا در دنیای امروز ..... ص : 79

ازدواج موقت و مسأله حرمسرا

یكی از سوژه هایی كه مغرب زمین علیه مشرق زمین در دست دارد و به رخ او می كشد و برایش فیلمها و نمایشنامه ها تهیه كرده و می كند، مسأله تشكیل حرمسراست كه متأسفانه در تاریخ مشرق زمین نمونه های زیادی می توان از آن یافت.

زندگی برخی از خلفا و سلاطین مشرق زمین، نمونه كاملی از این ماجرا به شمار می رود و حرمسراسازی مظهر اتمّ و اكمل هوسرانی و هواپرستی یك مرد شرقی قلمداد می گردد.

می گویند مجاز شمردن ازدواج موقت مساوی است با مجاز دانستن تشكیل حرمسرا كه نقطه ضعف و مایه سرافكندگی مشرق زمین در برابر مغرب زمین است، بلكه مساوی است با مجاز شمردن هوسرانی و هواپرستی كه به هر شكل و هر صورت باشد منافی اخلاق و پیشرفت و عامل سقوط و تباهی است.

عین این مطلب در باره تعدد زوجات گفته شده است. جواز تعدد زوجات را به عنوان جواز تشكیل حرمسرا تفسیر كرده اند.

ما درباره تعدد زوجات جداگانه بحث خواهیم كرد و اكنون بحث خود را اختصاص می دهیم به ازدواج موقت.

این مسأله را از دو جهت باید بررسی كرد: یكی از این نظر كه عامل تشكیل

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 77

حرمسرا از جنبه اجتماعی چه بوده است؟ آیا قانون ازدواج موقت در تشكیل حرمسراهای مشرق زمین تأثیری داشته است یا نه؟.

دوم اینكه آیا منظور از تشریع قانون ازدواج موقت این بوده است كه ضمناً وسیله هوسرانی و حرمسراسازی برای عده ای از مردان فراهم گردد یا نه؟

علل اجتماعی حرمسراسازی

اما بخش اول. پیدایش حرمسرا معلول دست به دست دادن دو عامل است:

اولین عامل حرمسراسازی تقوا و عفاف زن است؛ یعنی شرایط اخلاقی و اجتماعی محیط باید طوری باشد كه به زنان اجازه ندهد در حالی كه با مرد بخصوصی رابطه جنسی دارند با مردان دیگر نیز ارتباط داشته باشند. در این شرایط مرد هوسران عیاش متمكن چاره خود را منحصر می بیند كه گروهی از زنان را نزد خود گرد آورده حرمسرایی تشكیل دهد.

بدیهی است كه اگر شرایط اخلاقی و اجتماعی، عفاف و تقوا را بر زن لازم نشمارد و زن رایگان و آسان خود را در اختیار هر مردی قرار دهد و مردان بتوانند هر لحظه با هر زنی هوسرانی كنند و وسیله هوسرانی همه جا و هر وقت و در هر شرایطی فراهم باشد، هرگز این گونه مردان زحمت تشكیل حرمسراهایی عریض و طویل با هزینه هنگفت و تشكیلات وسیع به خود نمی دهند.

عامل دیگر، نبودن عدالت اجتماعی است. هنگامی كه عدالت اجتماعی برقرار نباشد، یكی غرق دریا دریا نعمت و دیگری گرفتار كشتی كشتی فقر و افلاس و بیچارگی باشد، گروه زیادی از مردان از تشكیل عائله و داشتن همسر محروم می مانند و عدد زنان مجرد افزایش می یابد و زمینه برای حرمسراسازی فراهم می گردد.

اگر عدالت اجتماعی برقرار و وسیله تشكیل عائله و انتخاب همسر برای همه فراهم باشد، قهراً هر زنی به مرد معینی اختصاص پیدا می كند و زمینه عیاشی و هوسرانی و حرمسراسازی منتفی می گردد.

مگر عده زنان چقدر از مردان زیادتر است كه با وجود اینكه همه مردان بالغ از داشتن همسر برخوردار باشند، باز هم برای هر مردی و لااقل برای هر مرد متمكن و پولداری امكان تشكیل حرمسرا باقی بماند؟.

عادت تاریخ این است كه سرگذشت حرمسراهای دربارهای خلفا و سلاطین را

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 78

نشان دهد، عیشها و عشرتهای آنها را مو به مو شرح دهد اما از توضیح و تشریح محرومیتها و ناكامیها و حسرتها و آرزو به گور رفتن های آنان كه در پای قصر آنها جان داده اند و شرایط اجتماعی به آنها اجازه انتخاب همسر نمی داده است سكوت نماید.

ده ها و صدها زنانی كه در حرمسراها بسر می برده اند، در واقع حق طبیعی یك عده محروم و بیچاره بوده اند كه تا آخر عمر مجرد زیسته اند.

مسلماً اگر این دو عامل معدوم گردد؛ یعنی عفاف و تقوا برای زن امر لازم شمرده شود و كامیابی جنسی جز در كادر ازدواج (اعم از دائم یا موقت) ناممكن گردد و از طرف دیگر ناهمواریهای اقتصادی، اجتماعی از میان برود و برای همه افراد بالغ امكان استفاده از طبیعی ترین حق بشری یعنی حق تأهل فراهم گردد، تشكیل حرمسرا امری محال و ممتنع خواهد بود.

یك نگاه مختصر به تاریخ نشان می دهد كه قانون ازدواج موقت كوچكترین تأثیری در تشكیل حرمسرا نداشته است. خلفای عباسی و سلاطین عثمانی كه بیش از همه به این عنوان شهرت دارند، هیچ كدام پیرو مذهب شیعه نبوده اند كه از قانون ازدواج موقت استفاده كرده باشند.

سلاطین شیعه مذهب با آنكه می توانسته اند این قانون را بهانه كار قرار دهند، هرگز به پایه خلفای عباسی و سلاطین عثمانی نرسیده اند. این خود می رساند كه این ماجرا معلول اوضاع خاص اجتماعی دیگر است.

آیا تشریع ازدواج موقت برای تأمین هوسرانی است؟

اما بخش دوم. در هر چیزی اگر بشود تردید كرد، در این جهت نمی توان تردید كرد كه ادیان آسمانی عموماً بر ضد هوسرانی و هواپرستی قیام كرده اند، تا آنجا كه در میان پیروان غالب ادیان ترك هوسرانی و هواپرستی به صورت تحمل ریاضتهای شاقّه درآمده است.

یكی از اصول واضح و مسلّم اسلام مبارزه با هواپرستی است. قرآن كریم هواپرستی را در ردیف بت پرستی قرار داده است. در اسلام آدم «ذوّاق» یعنی كسی كه هدفش این است كه زنان گوناگون را مورد كامجویی و «چشش» قرار دهد، ملعون و مبغوض خداوند معرفی شده است. ما آنجا كه راجع به طلاق بحث می كنیم مدارك اسلامی این مطلب را نقل خواهیم كرد.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 79

امتیاز اسلام از برخی شرایع دیگر به این است كه ریاضت و رهبانیت را مردود می شمارد، نه اینكه هواپرستی را جایز و مباح می داند. از نظر اسلام تمام غرایز (اعم از جنسی و غیره) باید در حدود اقتضاء و احتیاج طبیعت اشباع و ارضاء گردد. اما اسلام اجازه نمی دهد كه انسان آتش غرایز را دامن بزند و آنها را به شكل یك عطش پایان ناپذیر روحی درآورد. از این رو اگر چیزی رنگ هواپرستی یا ظلم و بی عدالتی به خود بگیرد، كافی است كه بدانیم مطابق منظور اسلام نیست.

جای تردید نیست كه هدف مقنّن قانون ازدواج موقت این نبوده است كه وسیله عیاشی و حرمسراسازی برای مردم هواپرست و وسیله بدبختی و دربدری برای یك زن و یك عده كودك فراهم سازد.

تشویق و ترغیب فراوانی كه از طرف ائمه دین به امر ازدواج موقت شده است، فلسفه خاصی دارد كه عن قریب توضیح خواهم داد.

حرمسرا در دنیای امروز

اكنون ببینیم دنیای امروز با تشكیل حرمسرا چه كرده است. دنیای امروز رسم حرمسرا را منسوخ كرده است. دنیای امروز حرمسراداری را كاری ناپسند می داند و عامل وجود آن را از میان برده است. اما كدام عامل؟ آیا عامل ناهمواریهای اجتماعی را از میان برده است و در نتیجه همه جوانان رو به ازدواج آورده اند و از این راه زمینه حرمسراسازی را از میان برده است؟.

خیر، كار دیگری كرده است؛ با عامل اول یعنی عفاف و تقوای زن مبارزه كرده و بزرگترین خدمت را از این راه به جنس مرد انجام داده است. تقوا و عفاف زن به همان نسبت كه به زن ارزش می دهد و او را عزیز و گرانبها می كند، برای مرد مانع شمرده می شود.

دنیای امروز كاری كرده است كه مرد عیاش این قرن نیازی به تشكیل حرمسرا با آنهمه خرج و زحمت ندارد. برای مرد این قرن از بركت تمدن غرب همه جا حرمسراست. مرد این قرن برای خود لازم نمی داند كه به اندازه هارون الرشید و فضل بن یحیی برمكی پول و قدرت داشته باشد تا به اندازه آنها جنس زن را در نوعهای مختلف و رنگهای مختلف مورد بهره برداری قرار دهد.

برای مرد این قرن، داشتن یك اتومبیل سواری و ماهی دو سه هزار تومان درآمد

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 19 83 منع خلیفه از ازدواج موقت ..... ص : 80

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 80

كافی است تا آنچنان وسیله عیاشی و بهره برداری از جنس زن را فراهم كند كه هارون الرشید هم در خواب ندیده است. هتلها و رستورانها و كافه ها از پیشتر آمادگی خود را به جای حرمسرا برای مرد این قرن اعلام كرده اند.

جوانی مانند عادل كوتوالی در این قرن با كمال صراحت ادعا می كند كه در آنِ واحد بیست ودو معشوقه در شكلها و قیافه های مختلف داشته است. چه از این بهتر برای مرد این قرن! مرد این قرن از بركت تمدن غربی چیزی از حرمسراداری جز مخارج هنگفت و زحمت و دردسر از دست نداده است.

اگر قهرمان «هزار و یك شب» سر از خاك بردارد و امكانات وسیع عیش و عشرت و ارزانی و رایگانی زن امروز را ببیند، به هیچ وجه حاضر به تشكیل حرمسرا با آنهمه خرج و زحمت نخواهد شد، و از مردم مغرب زمین كه او را از زحمت حرمسراداری معاف كرده اند تشكر خواهد كرد و بی درنگ اعلام خواهد كرد تعدد زوجات و ازدواج موقت ملغی، زیرا اینها برای مردان در برابر زنان تكلیف و مسؤولیت ایجاد می كند.

اگر بپرسید برنده این بازی دیروز و امروز معلوم شد، پس بازنده كیست؟ متأسفانه باید بگویم آن كه هم دیروز و هم امروز بازی را باخته است، آن موجود خوش باور و ساده دلی است كه به نام جنس زن معروف است.

منع خلیفه از ازدواج موقت

ازدواج موقت از مختصات فقه جعفری است؛ سایر رشته های فقهی اسلامی آن را مجاز نمی شمارند. من به هیچ وجه مایل نیستم وارد نزاع اسلام برانداز شیعه و سنی بشوم. در اینجا فقط اشاره مختصری به تاریخچه این مسأله می كنم.

مسلمانان اتفاق و اجماع دارند كه در صدر اسلام ازدواج موقت مجاز بوده است و رسول اكرم در برخی از سفرها كه مسلمانان از همسران خود دور می افتادند و در ناراحتی بسر می بردند، به آنها اجازه ازدواج موقت می داده است. و همچنین مورد اتفاق مسلمانان است كه خلیفه دوم در زمان خلافت خود نكاح منقطع را تحریم كرد.

خلیفه دوم در عبارت معروف و مشهور خود چنین گفت: «دو چیز در زمان پیغمبر روا بود، من امروز آنها را ممنوع اعلام می كنم و مرتكب آنها را مجازات می نمایم: متعه زنها و متعه حج».

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 81

گروهی از اهل تسنن عقیده دارند كه نكاح منقطع را پیغمبر اكرم خودش در اواخر عمر ممنوع كرده بود و منع خلیفه در واقع اعلام ممنوعیت آن از طرف پیغمبر اكرم بوده است. ولی چنانكه می دانیم عبارتی كه از خود خلیفه رسیده است، خلاف این مطلب را بیان می كند.

توجیه صحیح این مطلب همان است كه علامه كاشف الغطاء بیان كرده اند. خلیفه از آن جهت به خود حق داد این موضوع را قدغن كند كه تصور می كرد این مسأله داخل در حوزه اختیارات ولیّ امر مسلمین است؛ هر حاكم و ولیّ امری می تواند از اختیارات خود به حسب مقتضای عصر و زمان در این گونه امور استفاده كند.

به عبارت دیگر، نهی خلیفه نهی سیاسی بود نه نهی شرعی و قانونی. طبق آنچه از تاریخ استفاده می شود، خلیفه در دوره زعامت، نگرانی خود را از پراكنده شدن صحابه در اقطار كشور تازه وسعت یافته اسلامی و اختلاط با ملل تازه مسلمان پنهان نمی كرد؛ تا زنده بود مانع پراكنده شدن آنها از مدینه بود؛ به طریق اولی از امتزاج خونی آنها با تازه مسلمانان قبل از آن كه تربیت اسلامی عمیقاً در آنها اثر كند ناراضی بود و آن را خطری برای نسل آینده به شمار می آورد، و بدیهی است كه این علت امر موقتی بیش نبود. و علت اینكه مسلمین آنوقت زیر بار این تحریم خلیفه رفتند این بود كه فرمان خلیفه را به عنوان یك مصلحت سیاسی و موقتی تلقی كردند نه به عنوان یك قانون دائم، و الّا ممكن نبود خلیفه وقت بگوید پیغمبر چنان دستور داده است و من چنین دستور می دهم و مردم هم سخن او را بپذیرند.

ولی بعدها در اثر جریانات بخصوصی «سیره» خلفای پیشین، بالأخص دو خلیفه اول، یك برنامه ثابت تلقی شد و كار تعصب به آنجا كشید كه شكل یك قانون اصلی به خود گرفت. لهذا ایرادی كه در اینجا بر برادران اهل سنت ما وارد است بیش از آن است كه بر خود خلیفه وارد است. خلیفه به عنوان یك نهی سیاسی و موقت- نظیر تحریم تنباكو در قرن ما- نكاح منقطع را تحریم كرد، دیگران نمی بایست به آن شكل ابدیت بدهند.

بدیهی است كه نظریه علامه كاشف الغطاء ناظر بدین نیست كه آیا دخالت خلیفه از اصل صحیح بود یا نبود، و هم ناظر بدین نیست كه آیا مسأله ازدواج موقت جزء مسائلی است كه ولیّ شرعی مسلمین می تواند ولو برای مدت موقت قدغن كند یا نه، بلكه صرفاً ناظر بدین جهت است كه آنچه در آغاز صورت گرفت با این نام و این

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 82

عنوان بود و به همین جهت مواجه با عكس العمل مخالف از طرف عموم مسلمین نگردید.

به هر حال نفوذ و شخصیت خلیفه و تعصب مردم در پیروی از سیرت و روش كشورداری او سبب شد كه این قانون در محاق نسیان و فراموشی قرار گیرد و این سنت كه مكمل ازدواج دائم است و تعطیل آن ناراحتیها به وجود می آورد، برای همیشه متروك بماند.

اینجا بود كه ائمه اطهار- كه پاسداران دین مبین هستند- به خاطر اینكه این سنت اسلامی متروك و فراموش نشود آن را ترغیب و تشویق فراوان كردند. امام جعفر صادق علیه السلام می فرمود: یكی از موضوعاتی كه من هرگز در بیان آن تقیه نخواهم كرد موضوع متعه است.

و اینجا بود كه یك مصلحت و حكمت ثانوی با حكمت اوّلی تشریع نكاح منقطع توأم شد و آن كوشش در احیاء یك «سنت متروكه» است. به نظر این بنده آنجا كه ائمه اطهار مردان زندار را از این كار منع كرده اند به اعتبار حكمت اوّلی این قانون است، خواسته اند بگویند این قانون برای مردانی كه احتیاجی ندارند وضع نشده است، همچنانكه امام كاظم علیه السلام به علی بن یقطین فرمود:

«تو را با نكاح متعه چه كار و حال آنكه خداوند تو را از آن بی نیاز كرده است.».

و به دیگری فرمود:

«این كار برای كسی رواست كه خداوند او را با داشتن همسری از این كار بی نیاز نكرده است. و اما كسی كه دارای همسر است، فقط هنگامی می تواند دست به این كار بزند كه دسترسی به همسر خود نداشته باشد.».

و اما آنجا كه عموم افراد را ترغیب و تشویق كرده اند، به خاطر حكمت ثانوی آن یعنی «احیاء سنت متروكه» بوده است زیرا تنها ترغیب و تشویق نیازمندان برای احیاء این سنت متروكه كافی نبوده است.

این مطلب را به طور وضوح از اخبار و روایات شیعه می توان استفاده كرد.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 83

به هر حال آنچه مسلم است این است كه هرگز منظور و مقصود قانونگذار اول از وضع و تشریع این قانون و منظور ائمه اطهار از ترغیب و تشویق به آن این نبوده است كه وسیله هوسرانی و هواپرستی و حرمسراسازی برای حیوان صفتان و یا وسیله بیچارگی برای عده ای زنان اغفال شده و فرزندان بی سرپرست فراهم كنند.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 19 84 حدیثی از علی علیه السلام ..... ص : 83

حدیثی از علی علیه السلام

آقای مهدوی نویسنده «چهل پیشنهاد» در شماره 87 مجله زن روز می نویسد:

«در كتاب الاحوال الشخصیه تألیف شیخ محمد ابوزهره از امیرالمؤمنین نقل شده است: لااعْلَمُ احَداً تَمَتَّعَ وَ هُوَ مُحْصِنٌ الَّا رَجَمْتُهُ بِالْحِجارَةِ.».

آقای مهدوی این عبارت را اینچنین ترجمه كرده اند:

«هرگاه بدانم شخص نااهلی متعه كرده است، حد زنای محصن را بر او جاری ساخته و سنگسارش خواهم كرد.».

اولًا اگر بناست ما در مقابل گفتار امیرالمؤمنین علیه السلام تسلیم باشیم، چرا اینهمه روایاتی كه از آن حضرت در كتب شیعه و غیر شیعه در باب متعه روایت شده كنار بگذاریم و به این یك روایت كه ناقل آن یكی از علمای اهل تسنن است و سند معلومی ندارد بچسبیم؟.

از سخنان بسیار پرارزش امیرالمؤمنین این است كه:

«اگر عمر سبقت نمی جست و متعه را تحریم نمی كرد، احدی جز افرادی كه سرشتشان منحرف است زنا نمی كرد.».

یعنی اگر متعه تحریم نشده بود، هیچ كس از نظر غریزه اجبار به زنا پیدا نمی كرد؛ تنها كسانی مرتكب این عمل می شدند كه همواره عمل خلاف قانون را بر عمل قانونی ترجیح می دهند.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 19، ص: 84

ثانیاً معنی عبارت بالا این است: «هرگاه بدانم شخص زنداری متعه كرده است، او را سنگسار می كنم». من نمی دانم چرا آقای مهدوی كلمه «محصن» را كه به معنی مرد زندار است «نااهل» ترجمه كرده اند.

علیهذا مقصود روایت این است كه افراد زندار حق ندارند نكاح منقطع كنند. و اگر مقصود این بود كه هیچ كس حق ندارد متعه بگیرد، قید «و هو محصن» لغو بود.

پس این روایت، اگر اصلی داشته باشد، آن نظر را تأیید می كند كه می گوید: «قانون متعه برای مردمان نیازمند به زن یعنی افراد مجرد یا افرادی كه همسرانشان نزدشان نیستند تشریع شده است». پس این روایت دلیل بر جواز ازدواج موقت است نه دلیل بر حرمت آن.